16
آگوست

نقد و بررسی فیلم استاکر

به قلم امیررضا قلی پور

استاکر فیلمی تخیلی فانتزی به کارگردانی آندری تارکوفسکی است. فیلم به طوریست که در آن نمی توان در حد متعارف از موسیقی متن استفاده کرد و این نغمه آرام و زیبای پرندگان و طبیعت است که جای خالی موسیقی را پر میکند و ما را شگفت زده می کند. جذابیت دراماتیک فیلم اندک است ولی این میزان جذابیت و جلوه های هنری است که بسیار زیباست و ما را سرگرم می کند. در فیلم های تارکوفسکی دوربین ها بسیار کم سوییچ می شوند و کات های کمی در فیلم وجود دارد. دوربین در اکثر اوقات ثابت است و برای اینکه بیش از حد خسته نشویم، یا خیلی کم حرکت میکند و یا اینکه به طور بسیار آهسته بر روی چهره ی بازیگران زوم می کند. تارکوفسکی در انتهای فیلم کاری میکند که کسی نتواند بفهمد که این داستان واقعی است و یا فانتزی، اما صد درصد خود او با اینکه می دانست قضیه فانتزی و تخیلی است، به نحوی فیلم را تمام میکند که هنوز که هنوز است پس از گذشت چهل و پنج سال این پایان بحث برانگیز باقی بماند و همیشه یک علامت سوال در ذهن بیننده قرار دهد. تارکوفسی تقریبا بدون هیچ مقدمه ای سریع بر سر اصل مطلب رفته و از نوع روایتش بر می آید که این کار (کار استاکر) چند سالی است که در بین مردم در حال انجام شدن است و عده ای نیز از آن خبر دارند. جالب است بدانید تارکوفسکی سکانس اول فیلم که در آن اسامی بازیگران می آید را طولانی ساخته که موجب اعتراض عده ای شد و وی جواب داد : این سکانس برای این بود که کسانی که این فیلم به انها تعلق ندارد از سالن نمایش بیرون بروند. تارکوفسکی در همین سکانس متنی آماده کرده بود که در اول فکر می کنیم که این متن از یکی از کتاب های آسمانی برداشته شده است ولی اینطور نبود و روایت گری برای داستان بود که یک ساعت پس از تماشای فیلم متوجه آن می شوید. در طول فیلم در جاهایی شخصیت ها زیاد حرف نمی زنند و چون سوژه ها دور اند و تصویر کمی تار است، نمیتوانیم به طور واضح چهره بازیگران را ببینیم اما در یک سکانس فیلم برای سه دقیقه به طور کامل فقط چهره بازیگران را نشان می دهد و این کار بی هدف نیست بلکه تارکوفسکی این کار را کرده تا ما بتوانیم با استفاده از چهره آنها علاوه بر شخصیت، حال و وضعیت آنها را در آن لحظه بفهمیم. در فیلم، استاکر چند بار به زندان افتاده ولی باز هم این کار را تکرار می کند؛ دلیل علاقه بیش از حد او به این کار چه می تواند باشد؟ شاید به خاطر این است که او بسیار خودخواه است و چیزی در منطقه چشمان او را کور کرده است یا شاید هم آدم خوبی است و واقعا می خواهد که بقیه مردم را به آرزوهایشان برساند. یا اینکه واقعا آدم خوب و بی پولی است و چیزی در منطقه وجود دارد که او را فرا می خواند تا بیاید و پاداش خود را بگیرد. در اکثر فیلم های تارکوفسکی عناصر فراواقعی میبینیم؛ تارکوفسکی ما را با نوع جدیدی از فیلم های تخیلی، هنری آشنا می کند و با این کار خود ثابت کرده است که به همه چیز می توان از دید هنری نگاه کرد. نحوه ی روایت فیلم توسط تارکوفسکی شما را به شدت با بازیگر همراه میکند تا هرآنچه که انها حس می کنند را دقیقا مانند خود انها حس کنید. فیلم برای اینکه تنهایی کاراکترهایش را بهتر نشان دهد صدای محیط را بالاتر از حد معمول برده است. تارکوفسکی با این فیلم می خواهد بگوید که ترس از مرگ در بعضی مواقع باعث می شود که انسان هوشیار شود و حتی چیز هایی که به راحتی می توان به انها دست یافت را بی خیال شود. فیلم برای اینکه فرق بین بیرون و درون منطقه را نشان دهد از فیلتر سیاه و سفید و رنگی استفاده کرده و علاوه بر این برای نشان دادن ذات بازیگران نیز این کار را کرده است؛ برای مثال در بیرون از منطقه، دوربین، دختر استاکر را نشان می داد که ذات پاک و نجیبی دارد، با اینکه در شهر و جامعه فساد و کثیفی فراوانی وجود دارد با این حال دخترک را رنگی نشان می دهد . تارکوفسکی با این کار می خواهد بگوید که در هر شرایطی ذات پاک و نجیب بر فساد و کثیفی برتری پیدا می کند. فیلمبرداری فیلم شگفت انگیز است و ما را با نوع جدیدی از فیلمبرداری آشنا می کند. واقعا که فرد متعحب می شود وقتی که می فهمد این فیلم در سال 1979 از چنین فیلمبرداری فوق العاده زیبایی بر خوردار است. یکی از نقاط قوت فیلم آن است که به هیچ وجه نمی توان آن را اسپویل کرد. تارکوفسکی با این فیلم می خواهد بگوید که اگر چیزی وجود داشته باشد که افراد بتوانند از آن سوءاستفاده بکنند و به دیگران آسیب بزند حتما آن را نابود کنید. تارکوفسکی با استاکر می خواهد به ما بگوید که چیزی را که با دست های خودت به دست نیاورده ای ارزشی ندارد و چیزی که برای آن سخت کار کردی و حال به آن رسیدی ارزش دارد در غیر این صورت هیچ وقت به طور کامل احساس خوشبختی نمی کنید. فیلم های تارکوفسکی امضای خود را دارند، اگر فیلم را نشناسید باز هم می توانید بفهمید که فیلم ساخته تارکوفسکی است و مشخص است که پکیج المان های موجود در فیلم متعلق به تارکوفسکی است. در فیلم های او دوربین کم سوییچ می شود، برداشت ها بلند است، فیلم دیالوگ محور است و بازیگران زیاد صحبت می کنند ، جذابیت دراماتیک حداقلی است و جذابیت هنری بسیار بالاست ، فهم داستان دشوار است و اکثر داستان هایش متعلق به زمان قدیم هستند.